!!!
راست میگفت سهراب . " اینجا قحطی عاطفه است "
نه کسی منتظر است
نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه...
*.....به جای اینکه به تاریکی ها لعنت بفرستیم شمعی برافروزیم....*
راست میگفت سهراب . " اینجا قحطی عاطفه است "
نه کسی منتظر است
نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه...
دست و پــا گر بشکند با نسخه درمان می شود
چشم گریان هم دمی با بوسه خندان می شود
سیــل بــاران گــــر ببــــارد از نسیـــــم صورتی
غــم مخـــور با خنده ای از دیده پنهان می شود
مختصــــر گــویم اگـــر ویــران شـود کاشانه ای
جــای هــر ویــرانه ای کاخــی نمایـان می شود
ای خــدا هــرگز نبینـــم بشــکند قلـــب کسی
دل شکستهباطنش از ریشـه ویـــران می شود...!
تا به کی باید رفت؟؟؟؟
از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم ، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم.....
از بهاری به بهاری دیگر
از دیاری به دیاری دیگر.........
فروغ فرخ زاد
گاهی وقتا لازمه که بتونی یه جایی بنویسی!
شاید واسه اینکه خفه نشی!
چیزایی که تو ذهنته و نمی خوای یا نمیشه که کسی بدونه ولی احتیاج داری که به کسی بگی!
شاید اینجا من خود واقعی ام هستم!
یا شایدم یکم سانسور شده!
ولی بالاخره جایی رو پیدا کردم که بتونم اونجا بنویسم؛
بدون ترس از اینکه دست کسی بهش برسه
یا بخاد فضولی کنه !!!
خدایا چشم نظرت به من باشه!
کاش همه چیز مثل بچگی ساده بود.
اما هنوز هم مرگ جوجه ام را به یاد دارم...
چقدر این روزها دلتنگم!!!